ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
میگن شب اول قبر خدا میپرسه :
وقتی همسایه ات گرسنه بود تو کجا بودی!؟
وقتی دوستت کفش نداشت تو کجا بودی و خلاصه از این سوالا.....
ولى من
میخوام سرمو بندازم پایینو با خجالت بگم؛
خدا جونم، خودت کجا بودی!؟
بهش بگم وقتی کمر این همه جوون زیر این مشکلات خم شد تو کجا بودی!؟
وقتی هزار تا دختر به خاطر گشنگی و مریضیه خانوادشون فاحشه شدن تو کجا بودی!؟
اونروزی که با زندگی و آیندمون بازی کردن کجا بودی؟!
وقتی خیانت عشقمو دیدم زجه میزدم تو کجا بودی؟!
وقتی شبا بابام از خستگی نا نداشت تو کجا بودی؟!
وقتی حاجیات مکه و کربلا رو بارها و بارها زیارت و سیاحت می کردن ولی کودکان زیادی از گرسنگی جان میدادن کجا بودی؟!
خدایا ..
توی این دنیا خیلی عذاب کشیدیم
شب اول قبرمون به حرمت این همه عذابی که کشیدیم و هیچی نگفتیم..
خواهشاً سکوت کن..
مثل روزایی که باید توی دهن خیلیا میزدی اما سکوت کردی...
صادق هدایت
منم خیلی حرفا دارم با اوستام...
یکی از فانتزیام اینه که بمیرم و اون دنیا این فرشته مرشته ها بیان ازم سوال بپرسن !!!
اون وقت منم میگم برو بگو بزرگترت بیاد من از تو ارشد ترم ( اصن مگه من ارشد مخلوقات نیستم ) هنوز توجیه نشدین !!!
اون وقت اوستا کریم خودش بیاد دو کلوم حرف حساب باهاش بزنم ...
چقد دوس دارم اون شب رو ...
با صد تا شب زفاف عوضش نمیکنم ...!!!
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد:
رفتار آنها …
پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد…
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست...؟
از حال من مپرس که بسیار خسته ام...
از محمد علی بهمنی
ولنتاین نوشت : خوش به حال اونایی که امروز کادو گرفتند ؟؟!!
یادمان باشد زمانمان محدود است.
پس زمانان را با زندگی کردن در زندگی دیگران
هدر ندهیم ...!
استیو جابز
ساعت ده: ساعتی که ارگانیسم به خودش می آید و اعلام آمادگی می کند . بدن انرژی زیادی را در اختیار دارد وحرارت بدن بالاست .نکته مهم این که بین ساعتهای 10 تا 12 احتمال سکته های قلبی بیشتر از هر زمان دیگر است.
ادامه مطلب ...
مرد ها در چار چوب عشق٬ به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند!
برای اثبات کمال نا مردی آنان٬ تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن ٬احساس می کنند مردند. تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ٬
پست تر از یک ولگرد٬ عاجز تر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان سامره. پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی میکنند.
اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد ٬ به یک باره یادشان می افتد که
خدا مردشان آفرید!!!
دکتر شریعتی
شجاعت این را داشته باشید که به دنبال علاقه قلبی خود بروید، هر چیزی بجز این در درجه دوم اهمیت قرار دارد !
استیو جابز