ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چندیست که دیدار تو را منتظرم من
چندیست که در خواب تو را مینگرم من
چندیست که با ماه در آن خلوت شب ها
با یا د رخت تا به سحر می سپرم من
چندیست که بیچاره دلم بی سر و سامان
چندیست که با سیل غمان سر به گر یبان
چندیست که فرهاد بخواند غزل من
مجنون ؛ کند چاره ی درد دگر من
داغ دل من را که لاله دید ، بپژمرد
ای وای از این بلبل بی بال و پر من
کابوس فراقت بچید بال و پرم را
رؤیای وصالت بود امید دل من
یادش بخیر، در آسمان روئیاها تا خود ماه پرواز میکردم ...
بالهای من از جنس سکوت تو بود !
سکوتت را که شکستی ؟!
. . . !